يادداشتی از کابل؛ بازگشت نئوطالبان؛ چالش ها و بينش ها
علی جویباری (کابل)
تجدید ساختار طالبان در افغانستان و شورش های فزاينده در اين کشور منجر به نااميدی ها در ميان محافل اطلاعاتی ، سياسی و ديپلماتيک خارجی و افغان شده است.
گزارش ها حاکی از آن است که جامعه بين المللی و در راس آن، بريتانيا و آمريکا از تداوم خشونت ها و ايجاد آرامش در افغانستان مايوس شده اند.
نماينده ويژه سازمان ملل متحد در افغانستان هفته گذشته به شدت از نگاه های بدبينانه يا به گفته خود او مخرب به اوضاع امنيتی-سياسی افغانستان انتقاد کرد. گفته های وی، در واقع، متوجه مقامات ارشد نظامی و سياسی بريتانيايی مستقر در افغانستان بود.
سفير بريتانيا در کابل گفته است که افغانستان به يک «رييس جمهور ديکتاتور» نيازمند است و در عين حال تاکيد کرده که افغانستان در حال سقوط است.
با اين حال، تا هنوز تصوير درستی از اوضاع افغانستان ارائه نشده است؛ تصويری که بتواند بيانگر واقعيت های موجود جامعه افغانستان باشد.
احيای جهاد؟
همانگونه که برآوردهای اطلاعاتی برخی از کشورهای خارجی دخيل در اوضاع افغانستان بر می آيد، اوضاع امنيتی در اين کشور به شدت رو به وخامت گراييده است؛ طالبان به دروازه های کابل رسيده اند و ولايات همجوار پايتخت همانند لوگر، ميدان، کاپيسا، و غزنی همه روزه شاهد حملات شورشيان طالبان هستند.
حدود دو هفته قبل ، طالبان توانستند در غرب شهر کابل به يک ايست امنيتی حمله کنند و بيش از سه مامور پليس را به قتل برسانند.
در داخل کابل نيز حملات انتحاری جريان دارد. با آن که در دو ماه اخير، از شدت اين حملات کاسته شده است، اما نيروهای امنيتی افغان هر هفته از دست گيری تروريست ها و اعضای طالبان در پايتخت افغانستان خبر می دهند.
به نظر می رسد طالبان جديد، توانسته اند در عمليات مربوط به استراتژی جنگی خود در سال ۲۰۰۸ تا حد زيادی موفق عمل کنند.
اکنون «نئوطالبان» ديگر زير نام طالبان فعاليت رسانه و يا تبلغياتی خود را به پيش نمی برند، بلکه اين گروه همانند دهه هشتاد ميلادی، خود را «مجاهدين» می نامند. آنان تلاش می کنند تا با اين عنوان، شورش خود را زير نام جهاد به سراسر افغانستان گسترش دهند. اگرچه، اين موضوع به معنای پيروزی طالبان و در مجموع شورشيان در افغانستان نيست.
به تاييد برخی از سخنگويان ناتو در افغانستان، تاکنون ۶۰ درصد افغانستان آرامش جدی را تجربه می کنند و فقط ۴۰ درصد از خاک اين کشور دستخوش ناآرامی است.
اميدواری نسبت به آينده
با وجود تهديد شورشيان، زمينه تسلط دوباره اين گروه در افغانستان محال به نظر می رسد.
شهروندان افغان در مناطق شمال، مرکزی، بعضا شرق و جنوب غرب اين کشور تا هنوز دوران حکومت طالبان را به ياد دارند. طيف های مختلف افغان با همه ضعف های دولت حامد کرزی و قوميت محوری اين حکومت، به خاطر بيم از بازگشت طالبان، از دولت موجود حمايت می کنند.
طالبان جدا از انديشه های سياسی افراطی خود، دارای ايدئولوژی دينی و فکری مختص به خود هستند. اگر چه نمی توان فراگيری قرائت طالبانی از دين و در واقع، «طالبانيزم» را در بين برخی از اقوام افغان ناديده گرفت، اما بيشتر تحليل ها و برآوردها نشان می دهد مردم افغانستان –اهل سنت و اهل تشيع- به شدت مخالف قرائت های دينی طالبان هستند.
بدبينی آحاد ملت افغانستان به طالبان و تداوم حمايت جامعه بين المللی از دولت حامد کرزی، اين باور را به وجود آورده است که هنوز می توان نسبت به توسعه مثبت روند جاری سياسی در افغانستان اميدوار بود.
تغيير استراتژی
به نظر می رسد تنها «اميدواری» به روند موجود نمی تواند به موفقيت آن منجر شود.
گفته ها و تحليل های اخير عمدتا خواهان آن است که جامعه بين المللی و در راس آن، ايالات متحده در استراتژی جنگی خود در افغانستان تجديد نظر کند.
شکلواره جامعه افغانی پيچيده بوده و برای جامعه بين المللی نامفهوم است. شکاف های طبقاتی، سنت های قبيله ای، ساختار قبايلی، فرهنگ دينی و ارزش های روستايی از جمله شاخص های اصلی جامعه افغانستان هستند.
در عين حال، افغانستان همواره از ناحيه روستاها تاثير گرفته است و اين روستاها بوده اند که در دهه های اخير بر ناکامی رژيم های گذشته تاثيراتی جدی داشته اند.
در چهار دهه گذشته، که افغانستان انواعی از حکومت ها، از جمهوری تا نظام های چپ گرای طرفدار کمونيسم، و همچنين يکی از بنيادگراترين نظام های اسلامی موجود در جهان را تجربه کرده است، همواره اين روستاها بوده اند که نقش محوری در سرنگونی اين حکومت ها و نظام ها ايفا کرده است.
والسوالی ها (شهرستان ها) در شکست روس ها در افغانستان نقش محوری داشتند. شهرها در مقايسه با روستاها، کمترين جمعيت افغانستان را در خود جای داده است.
در هفت سال گذشته، يکی از اشتباهات عمده جامعه بين المللی، تمرکز بر مرکز شهرها بوده است تا نفوذ در درون روستاها و والسوالی ها. برای موفقيت در افغانستان، آمريکا و متحدان استراتژيک ديگر افغانستان، در کنار ايجاد اجماع همکاری های منطقه ای ، نيازمند طرح يک استراتژی فراگير متمرکز بر والسوالی ها هستند.
در غير آن صورت، بيم از آن می رود که با وجود اميدواری شهروندان افغان، دولت پساطالبان با الگوی آمريکايی نيز به سرنوشت دولت های اسلاميستی و کمونيستی پيش از خود مواجه شود؛ يعنی يک دولت ناکام ديگر در افغانستان!