يك مثال خوب تاريخي، نشريهاي است كه حدود پنجاه سال پيش از
اين در تهران با نام مسلمين به چاپ ميرسيد. جالب اين بود كه
به لحاظ شعاري، روي جلد آن تصوير كوچك شده دهها مسجد بزرگ
جهان اسلام را كه هر كدام از يكي از شهرهاي جهان اسلام بود،
انتخاب كرده و به چاپ ميرساند.
با وجود همه
دشمنيهايي که با اصل اتحاد اسلامي به خصوص در بخش وحدت اسلامي
آن ميشود، ايده وحدت اسلامي که منادي آن در دهههاي اخير امام
خميني بود، يک ايده استوار، معقول، شدني و حياتي براي حفظ هويت
اسلامي شرق است. در اين زمينه، بايد يکسره کوشيد و از ابراز
نظرهاي افراطي هراسي به خود راه نداد و در هر دو بخش چه اين
سوي و چه آن سوي، با افراطيها مبارزه کرد، کساني که براي
ريختن خون مسلمانان از شيعه و سني ارزشي قائل نيستند و خود جاي
گرم و نرمي دارند و بدون واهمه از انفجار و انتحار، با
دلمشغوليهاي آرام خويش زندگي ميکنند...
يك گام مهم، ارائه پژوهشهاي عملي براي تبيين حقايق تاريخي از
ديدگاه علمي بدون تعصبات مذهبي است. از آن جايي كه بسياري از
تعصبات در اطراف مسائلي دور ميزند كه پايه علمي ندارد، اين
تحقيقات ميتواند روشنگر بسياري از نكات باشد. البته در اين
باره بايد افرادي كه خودشان از تعصب به دور هستند، كتاب و
مقاله بنويسند و در نگارش هم حرمت همه چيز را پاس بدارند و در
نوع نگارش، لطمهاي به عواطف و احساسات مذهبي نزنند. روشن است
كه نشر اين قبيل پژوهشها كه بايد با زبان كاملا علمي نوشته
شده و تحريك كننده نباشد، ميتواند دست كم روي قشري از
فرهيختگان تأثير بگذارد و از طريق آنان به تودههاي مردم منتقل
شود...
نبايد اصلاح صرفا از سوي محافل روشنفكري مذهبي باشد. زيرا اين
جماعت در ميان تودههاي مردم نفوذ چنداني ندارند و هر از گاهي
به لائيك بودن هم متهم ميشوند. قشري كه بايد وحدت را بپذيرد و
ترويج كند، قشري است كه به طور مستمر به عنوان رهبر مذهبي، كار
هدايت مردم را بر عهده دارد. مردم به امام جماعت مسجد خود بيش
از يك استاد دانشگاه بها ميدهند...
تاريخ تمدن اسلامي نشان ميدهد كه در دنياي اسلام، همگرايي با
تأكيد روي عرفان و معنويت بسيار سريع فراهم ميآمده است. زماني
كه دنياي اسلام علائق عرفاني گسترده داشت، توانسته بود نسلها
و نژادها و طوايف مختلف را زير سايه وحدتي فراگير جاي دهد و از
آنان يك امت واحده كه زبان يكديگر را راحت ميفهميدند بسازد.
تصوف منهاي جنبههاي منفي آن، به دليل آموزههاي معنوي و
تأكيدي كه روي جنبههاي الهي موجود در انسان ـكه مهم ترين
جنبههاي مشترك انسانها محسوب ميشودـ دارد ميتوانست و
ميتواند زمينه اين وحدت را در سرتاسر جهان اسلام فراهم كند.
اگر در دستگاه تصوف اصلاحاتي صورت بگيرد و شكل حزبي آن كه فرقه
سازي است و خود اسباب مخالفت و معارضت است كنار گذاشته شده و
تنها آموزههاي اصلي آن در رواج معنويت به عنوان مهم ترين هدف
دين مورد توجه قرار گيرد، ميتوان اميدوار بود كه به مقدار
زيادي همگرايي و وحدت اسلامي مورد نظر فراهم آيد. شايد همين
امر سبب آن شد تا در مصر مسأله تقريب پذيرفته شده اما در سعودي
كه تفكر وهابي شديدا ضد فلسفه و تصوف است نه...
رفتارهاي وحشيانهاي كه اين روزها در عراق بر ضد شيعه به
بهانههاي مذهبي و سياسي صورت ميگيرد يا حركتهاي تروريستي كه
در پاكستان بر ضد شيعه صورت ميگيرد، يكي از مهم ترين مسائلي
است كه بايد از سوي دولتهاي اسلامي محكوم شود. زيرا اين قبيل
مسائل در آينده فجايع ديگري را به دنبال خواهد داشت كه در حال
حاضر قابل پيش بيني نيست.
اما نكته ديگر آن است كه اين قبيل اقدامات، يك مشكل ديگر هم
ايجاد خواهد كرد و آن اين است كه براي مثال، موضع جناح افراطي
داخل شيعه را چندان استوار ميكند كه ديگر جايي براي سخن گفتن
از وحدت در ميان شيعه باقي نميگذارد. افراطيها براي جناح
ميانه رو چنين استدلال ميكنند با اين قبيل اعمال چرا شما
شعارهاي وحدت گرايانه سر ميدهيد؟ طبيعي است كه در ميان
طرفداران هر مذهب، اين قبيل جناحبنديها وجود دارد و شروع اين
قبيل اعمال در يك سمت، موضع اين جناح را در سمت مقابل تقويت
ميكند.
به علاوه اين قبيل رفتارها اگر با سكوت برگزار شود، دامنه اش
به كشورها و جوامع ديگر هم كشانده ميشود. زيرا وقتي در جايي
امكان تلافي نباشد، اين اقدام در جاي ديگري دنبال ميشود.
نكته ديگر آن است كه عالمان و انديشمنداني كه در تلاش براي
وحدت ميان مسلمانان هستند، ميبايست از اظهار نظرهايي كه سبب
تحريك هم مذهبان آنان ميشود جلوگيري كنند. در واقع آنان بايد
توجه داشته باشند كه روي يك لبه باريك و در عين حال تيز حركت
ميكنند. آنان بايد مراعات احساسات مذهبي هر دو طرف را بكنند.
هرگاه آنان، اظهاراتي بكنند كه تحت عنوان اطلاح طلبي نوعي
مخالفت با عقايد و باورهاي پذيرفته شده داشته باشد، طبعا نقش
آنان ديگر نقشي وحدت آفرين نيست...
متن کامل را در ستون
«يادداشت» بخوانيد.