15:18 گرينويچ - يکشنبه 08 اکتبر 2006 - 16 مهر 1385 - بی بی سی

کاوه اميدوار

بم ۳۳ ماه بعد از زلزله

‎‎شهر بم، در دل کوير ايران، بعد زلزله ويرانگر سه سال پيش، که جان بيش از ۴۰ هزار نفر را گرفت، همچنان خاطره روزهای اول زلزله را تداعی می کند.

بم هنوز شهری زلزله زده است و انگار کار بازسازی تازه شروع شده است.

خرابه های به جا مانده از زلزله، اسکلت های فلزی و کانکس هايی که تمام شهر را پر کرده، همه از گستردگی خرابی ها حکايت دارد. اما چرا هنوز بعد از گذشت نزديک به سه سال شهر تا اين اندازه آشفته و دلگير است؟

اندوه، چهره شهر بم را در بر گرفته اما به طرز حيرت آوری زندگی در اين شهر جريان دارد.

 

گزارش مصور کاوه اميدوار از بم

 

همه سرگرمند، شهر زنده است و با آغاز سال تحصيلی دانش آموزان شهر بم در حال برگشتن از مدرسه هستند، کارگران ساختمانی در تمام شهر فعالند، کاميون ها از يک طرف شن و ماسه می آورند و از طرف ديگر سيمان و آجر می برند.

خيابان اصلی شهر به دليل حفاری های شرکت گاز و شن و ماسه ای که برای ساخت و ساز در کنار آن ريخته شده، بند آمده است و جايی برای پارک کردن ماشين ها نيست.

در کنار اين خيابان، کانکس های فلزی جای مغازه ها را گرفته است و کالاهای مورد نياز اهالی بم را تامين می کند.

در همين کانکس ها يکی گيتار می فروشد، يکی کتاب درسی و آن ديگری موی پسر بچه ای را اصلاح می کند. وکيل پايه يک دادگستری نيز در يکی از همين کانکس ها برای موکلانش عريضه می نويسد.

در گوشه ای از شهر با کنار هم گذاشتن رديفی از اين کانکس ها محله ای ايجاد شده که خانواده ها در آن زندگی می کنند و بچه ها در کنار اين محله در ميان زباله ها سرگرم بازی هستند. انگار اهالی شهر با اين کانکس ها کنار آمده اند و حالا اين اسکلت های فلزی محل زندگی و کسب و کار آنها شده است.

غم بی خانمانی

معدود ساختمان های شهر ساخته شده يا در مراحل پايانی است. ساخت مدارس، بانک ها و برخی ساختمان های دولتی اگر چه هنوز تمام نشده است اما مراحل پايانی خود را می گذراند. بيشتر اين ساختمان ها با بودجه دولت يا کمک های خيريه خارجی ساخته می شود.

شهر پر است از ماشين های سنگين و سبک که وسايل ساختمانی را از اين طرف به آنطرف شهر می برند.

با آن که آوار خرابی ها در همان ماه های اول بعد از زلزله جمع آوری شده است اما آثار خرابی ها هنوز در همه جای شهر به چشم می خورد. وزش باد ديدن شهر را که در هاله ای از گرد و غبار قرار گرفته، سخت می کند.

باران برای يک شهر کويری نعمت است اما شهروندان بم بايد دعا کنند که باران نيايد چون با اين همه گرد و خاک ناشی از خرابی ها تصور باران يعنی يک دردسر تازه؛ دردسری که می تواند همه جا را به هم بريزد و گل و لای شهر را در بر بگيرد. برای همين مردم بم ترجيح می دهند فعلا با بيمارهای تنفسی ناشی از گرد و غبار بسازند.

کندی عمليات ساختمانی، بعد از نزديک به سه سال، شهروندان بم را ناراضی کرده است.

يکی از مغازه داران شهر که فعلا تمام وسايلش را در يک کانکس ريخته است، می گويد: "در شهر مغازه داشتم؛ من الان نزديک به شش ماه است که برای دريافت مجوز ساخت مغازه مراجعه می کنم اما مقامات مسئول می گويند نقشه هنوز آماده نيست."

وام ساخت مسکن، که از سوی دولت به زلزله زدگان اختصاص يافته، ۱۵ ميليون تومان است. اما به گفته شهروندان بم اين مقدار وام با هزينه های ساخت و ساز جور در نمی آيد و نمی شود با آن سرپناهی ساخت. برای ساخت مغازه نيز حدود ۶ ميليون تومان وام در نظر گرفته شده اما مغازه داران می گويند اين رقم نيز تکافوی هزينه ها را نمی کند.

خاطره ارگ بم

در سوی ديگر شهر ارگ تاريخی بم قرار دارد که زلزله اين بنای خشتی زيبا را به تلی از خاک بدل کرده و نشانی از شکوه گذشته نيست.

دور تا دور اين بنای تاريخی نرده هايی فلزی گذاشته شده و راه ورود به محوطه آن بسته است. بخشی از حاشيه بيرونی خاک برداری شده و در کناره های آن داربست هايی فلزی نصب شده که نشان می دهد فعاليت ترميم در جريان است.

در بخش شرقی اين بنا و در مجاور باغات خرما، کارگاهی برای توليد خشت ساخته شده است که قرار است در مرمت ارگ از آن استفاده شود.

در محوطه کارگاه، سايبان هايی با پوشش حصير برای جلوگيری از تابش مستقيم نور خورشيد و ترک خوردن خشت های تازه، به ترتيب کنار هم چيده است. در فضای آزاد محوطه و در کنار سايبان ها خشت های خشک شده آماده استفاده در بنای ارگ است.

ساختمان نگهبانی ارگ که از زلزله جان سالم به در برده اکنون تنها بنای سرپای آن حوالی است.

کار بازسازی اين بنا که اکنون فقط تپه ای از خاک است به سال ها کار نياز دارد. به نظر نمی رسد ارگ بم به اين زودی ها به گذشته غرور انگيزش بازگردد.

با اين که چهره شهر غمگين و در هم ريخته است، ديدن درختان سرسبز نخل مرهمی است که قدری از دلگيری فضا می کاهد و اميد را زنده می کند.

خرمای بم که آوازه جهانی دارد با وجود پايان فصل برداشت هنوز کم و بيش بر درختان ديده می شود و نخل های ايستاده بم، شهری را انتظار می کشد که همچون گذشته گل سرسبد کوير ايران باشد.

عمق خرابی ها و آلام مردم اين شهر فراموش نشدنی است. روزها، بلکه ماه ها، وقت لازم است تا خاطره تلخ ديدار از بم کمی تسکين يابد.

در غروب يکی از اولين روزهای پائيز وقتی شهر را ترک می کنيم ياد حرف های يکی از اهالی می افتم که می گفت: "ما چه زود فراموش شديم."